رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

رادین پسری

نوروز 91-هفته اول

در راستایه به روز رسیدن وبلاگ رادین پسری با کلی تاخیر بازگشتیممممم اولین عید رو آقا رادین حسابی به گشت و گذار ،گذروندن اینجا مامان سارا داشت سفره هفت سین رو میچید و شما دنبال یه راهی برایه به هم ریختنش! بعد سال تحویل رفتیم خونه بابابزرگ   آقا رادین همراه پسر عمه اش(آرمان) اون روز یه سری از جاهایه واجب رو رفتیم برایه عید دیدنی و روز دوم همراه مامان آذر و بابا ستار و دائی حمید و خانواده اشون(دائی مامان سارا) حرکت کردیم سمت همدان برایه رفتن به خونه دائی شهرام رادین پسری و بابا رضا تویه راه!  خونه دائی حسابی آتیش سوزوندی 3 فروردین -تولد یسنا ستایش که دیگه حسابی شیطون شده بود! دیز...
21 بهمن 1391

نمایشگاه و مرکز پایش کودک

سلااااااااامممممم یه روز جمعه تو بهمن ماه رفتیم نمایشگاه اسباب بازی اولش خواب بودی   ولی بیدار شدی و کلی ذوق کردی اینم یه عکس از پسره همیشه خندونم تو نمایشگاه   9 ماهگی شما رو بردیم مرکز پایش کودکان اینجا شرح میدم که یادم باشه با شما چه چیزهایی رو تمرین کنیم بقیه مطالب رو ادامه مطلب گذاشتم مفیدهههههه!!!!!!!!!!!!! بخونید و اما در مرکز پایش اول با شما صحبت کردن و واکنش های مختلف شما رو چک کردن  وقتي اجسام و اسباب بازي هاي مختلفي رو سمت شما ميگرفت خيلي راحت قبولشون نميكردی نگاه ميكردی- سبك سنگين ميكردی و بعد اگه خوشت ميومد قبلي رو م...
27 آبان 1391

رادین تا........... ده ماهگی

یه عالمه عکس تو ادامه مطلب پسرکم از 6 ماهگی مامان سارا باید برمیگشت سر کار برایه همین شما یه روزایی پیش مامان آذر و یه روزایی هم پیش مامان بزرگ( مامان بابایی) میمونی. در هر صورت به شما خیلی خوش میگذره چون هم گردش و تفریحت اینجوری سرجاشه هم اونجا پادشاهی میکنی و همه چی بر وفق مراده!!!! ظهر ها که بابا رضا میاد کلی بازی و خنده   ب عدش میاید سراغ مامان و من و شما میریم خونه و بابا رضا دوباره میره سرکار تا غروب که برگرده گاهی تا اومدن بابا شما خوابت میبره اونوقته که بابایی یکم دلش میگیره ولی ارامش پسملی از همه چی مهمتره 7 ماهگی موهاتو زدیم و...
24 آبان 1391

5 ماهگی ، 5امین سفر ،دریا کنار

پسرکم دارم سعی میکنم خاطراتت رو بصورت مصور! برات بایگانی کنم انشالله این یکی وبلاگت بدون مشکل بمونه و عکسات هم حفظ بشه و مامان  سارا هم تنبلی نکنه زودتر به روز بشیم تا بهتر بتونم وقایع رو با جزئیات برات نقل کنم. همینقدر بدون خیلی دوست دارم و با نگاه کردن بهت کلی انرژی مثبت میگیرم، شیرین کاریات که دیگه نگوووووووووو و اما ادامه مطلب رو از دست ندید!!!!!! در ادامه سفرنامه آقا رادین : 5 ماه و 10 روزه بودن که به پنجمین سفر که دومین سفر به شمال هم بود تشریف بردن! دسته جمعی با مامان بزرگ و آقا جون وخاله صبا و دائی شهرام اینا اینم عکساش پسرک با مامان و بابا کنار ...
20 آبان 1391

6 ماه به روایت تصویر!

من و بابا رضا الان که به عکسایه کولوچویی شما نگاه میکنیم تازه متوجه میشیم چقدر تغییر کردی،چقدر زود بزرگ شدی یه وقتایی دلمون واسه اون روزا تنگ میشه که چقدر زود گذشت یه وقتایی هم ذوق میکنیم نی نی کوچولویه ما حالا دیگه آقایی شده!   ادامه مطلب یه عالمه عکس داریممممممممم این اولین عکس شما تو بیمارستانه   و این وقتی اومدیم خونه اولین عکس شما و بابارضا مامان سارا همیشه میگفت دوست دارم پسرم سبزه باشه کلی چیزایه ترش تو دوران بارداری میخوردم که شما سبزه بشی! اولش هم بودی ها ..... ببین... ولی به مرور روشن شد پوستت! و قیافه ات ه...
20 آبان 1391

سفرنامه3 ماه اول

  رادین جان از اونجایی که مامان و بابا خیلی اهل گشت و گذار بودن   و هستن و باز از اونجایی که دوست داشتیم شما هم   از اول به همین رویه عادت کنی 21 روزگی شما اولین مسافرت    سه نفری رو رفتیم اصفهان پیش مامان آذر و بابا ستار که اون روزا   بخاطر درس دائی سروش معمولا میرفتن اصفهان پیش اون. بقیه مطالب و عکسها در ادامه مطلب   40 روزگی شما یعنی نیمه خرداد 90 رفتیم پیش خاله صبا اینا اینجا ستایش 9 ماهشه .شام رو رفتیم بیرون خوردیم   7 تیر واکسن دو ماهگی شما رو زدیم و خدا رو شکر فقط همون روز یه کوچولو تب کردی و ز...
7 آبان 1391

وبلآگ نو مبارک عزیزم

    خوب ما اینجاییم که از رادین بگیم و روزهای شیرینی که کنار اون داریم، امیدواریم بتونیم زود به زود آپ کنیم بارالها،   به خواب کودکمان آرامش، به بيداری اش عافيت، به عشق اش ثبات، به مهرش تداوم، وبه عمرش بركت جاودان عطا كن، شكرانه اش باما. هستی امان ارزانی یک لبخندت رادین عزیز ، بخند نازنین از ابتدای بودن تا بینهایت   ...
30 مرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رادین پسری می باشد